چه کسی مایکل را عصبانی کرد ؟
نگاهی نقادانه به نقدهای آلبوم HIStory
به محض انتشار آلبوم HIStory نقدهای بسیاری به سوی آن سرازیر شدند . بارزترین نکته ای که همه در نقدها و تحلیل های خود از آلبوم ارائه می دادند ، نه سبک نوی موسیقی آن ، نه صداهای جدید مایکل ، نه ویدئوهای انقلابی آن و نه حتی مضامین اجتماعی آن بود . بلکه جالب توجه ترین موضوع برای همه استفاده مایکل از کلمات رکیک برای نخستین بار در ترانه های این آلبوم بود.
آنها درباره ئ دلایل مایکل گمانه زنی می کردند و بر این توافق داشتند که مایکل عصبانی است ، جنجال رسانه ای درباره ئ این کلمات باعث پررنگ شدن آنها و در حاشیه ماندن این آلبوم شاهکار شد که آن هم مانند آلبوم های پیشین خود به آلبومی جریان ساز تبدیل شد .
این مضامین و کلمات باعث شدند که مایکل به چیزهای جدیدی متهم شود ، اما همین رسانه ها که تمام تلاش خود را برای زمین زدن آلبوم HIStory انجام دادند، چه موضعی در قبال انتقادهای مایکل -در این البوم- از رسانه ها اختیار کردند ؟! ... آنها به سادگی خود را به راه دیگری زدند و با تعجب از خود و دیگران پرسیدند چرا مایکل عصبانی است ؟ مگر اتفاقی افتاده ؟ ... به نظر می رسد همه ئ این مضامین از جمله آهنگ This Time Around , D.S , Scream , 2bad در بیان آنکه کسانی به دنبال "گرفتن" من هستند و "کنترل" بر من و آنکه هیچ کس نخواهد توانست به من دست یابد تنها از پارانویا و جنون خود بزرگ بینی مایکل ریشه می گیرد . خود بزرگ بینی مایکل زمانی به یک جنون هولناک تبدیل می شود که بدانیم از زمانی که مایکل یک اجراکننده "ساده" روی صحنه بود سال ها می گذرد .
منتقدان آلبوم را این گونه توصیف کردند : بدزبان ، نامفهوم و مبهم ، عصبانی ، پر از خشم و غضب ، بدبین ، پرخرج ، توجیه گر ، غیر قابل توجه و در نهایت از میان صفحه ها نقد درباره ئ کلمات رکیک و عصبانیت و مضامین آلبوم تنها یک کلمه برای توصیف موسیقی آن به کار رفت : موسیقی خلاقانه !!!
" او دیگر تظاهری به عادی بودن نمی کند . "
آنها همچنین مایکل را در این آلبوم این گونه دانستند : دچار پارانویا ، حیله گر ، مسیح وار ، ضعیف و احساسی و عصبانی عصبانی !
" مایکل در تمام طول این آلبوم در حال شلاق زدن به منتقدان خود است ."
همه قبول دارند که مایکل عصبانی بود ، اما سوال اینجاست که چه کسی مایکل را عصبانی کرد ؟
آیا مایکل خود به خود عصبانی شده بود تا مستحق نقدهای تند و بی انصافانه باشد ؟ و آیا خودش این را خواسته بود که حال بی رحمانه او را تمام شده بدانند ؟
آیا HIStory پایانی تراژیک برای سلطان پاپ بود ؟
نگاهی به پارانویا ، خود بزرگ بینی ، عصبانیت مایکل و کسانی که او را عصبانی کردند بیندازیم .
آیا واقعا پارانویا داشت ؟
به نظر می رسد که مایکل واقعا دچار پارانویا بود . وگرنه چه اتفاق ناخوشایندی برایش افتاده بود که بخواهد این گونه صحبت کند ؟ اگر چیزهایی را کنار بگذاریم مطمئنا پارانویا داشت .
اگر رسانه ها از ابتدای فعالیتش برای او داستان های هولناکی نساخته بودند ؛
اگر مایکل را به تغییر رنگ پوستش متهم نکرده بودند ؛
اگر هر جا که پا می گذاشت امنیت و حریم شخصی اش را تهدید نمی کردند ؛
اگر او را به "بیمار" بودن بخاطر بازی با کودکان متهم نمی کردند ؛
اگر زیبایی رقص او را با دیدی منحرف اغفال کننده نمی دانستند ؛
اگر او را به مظلوم نمایی متهم نمی کردند ؛
اگر از او هیولایی ترسناک نمی ساختند ؛
اگر به کودک آزاری متهمش نمی کردند ؛
اگر پلیس خانه اش را زیر و رو نمی کرد ؛
اگر کسانی که به آنها اعتماد کرده بود به او خیانت نمی کردند ؛
اگر حقوق انسانی او را زیر پا نمی گذاشتند و از بدنش عکس نمی گرفتند ؛
اگر مریضش نمی کردند ، اگر مجبورش به استفاده از مسکن نمی کردند ، اگر خواب و آرامشش را نمی گرفتند ...
در آن صورت می گفتیم مایکل دچار "پارانویا" است .
جنون خود بزرگ بینی ؟
آیا مایکل کسی نبود که از 5 سالگی در حال خواندن و اجرا بود ؟
آیا مایکل 9 ساله رهبر بهترین گروه موسقی در آن زمان نبود ؟
آیا در همان کودکی با رقص های خود همه را مبهوت نکرده بود ؟
آیا پیش از 20 سالگی بسیاری آهنگ موفق و آلبوم موفق را به تنهایی و با گروه تجربه نکرده بود ؟
آیا پیش از نخستین تور شخصی خود در تعداد زیادی تور و اجرا را از سر نگذرانده بود ؟
آیا او کسی نبود که در یک شب 8 گرمی را نصیب خود کرد ؟
آیا او پرفروش ترین آلبوم تاریخ را نساخته بود ؟
آیا او نبود که با Thriller خود به همه نشان داد باید چطور موزیک ویدئو ساخت ؟
و بسیار موراد دیگر تنها تا پس از آلبوم Thriller . زمانی که او سلطان مسلم پاپ لقب گرفت .
اگر مایکل در این آلبوم برای خود شمایلی مسیح وار ساخته بود ، باید دید انعکاسش در افکار عمومی چقدر بود ؟ چه تعدادی از هواداران او - به خصوص - این را پذیرفتند و چه تعدادی نه ! از این راه می توانیم متوجه شویم مایکل میتوانست مسیح هم باشد ، اگر می خواست .
نکته ئ دیگری که در نقدی به آن اشاره شده بود آنکه مایکل در این آلبوم خود را با جان.اف.کندی مقایسه می کند . در این مورد من شک دارم که مایکل این کار را کرده اما در هر صورت شاید کندی عزیز بیشتر مشتاق باشد تا با مایکل مقایسه شود ، یک اسطوره ملی در برابر یک اسطوره جهانی . از چه زمانی کندی به یک اسطوره ئ ملی تبدیل شد ؟ از همان روزی که گلوله ای میان پیشانی اش جای گرفت و دیگر نفس نکشید ؟ همان روزی که ریاست جمهوری را ناخواسته واگذار کرد ؟ او را بکشید سپس برایش دلسوزی کنید !!!
مایکل از چه چیزی عصبانی بود ؟
از نژادپرستی ، تعصب ، از شایعات بی اساس ، از تهمت های ناروا ، از داستان های دروغین ، از خیانت و سوءاستفاده ... از کج فهمی ، کج فهمی ، کج فهمی ...
و اما ، چه کسی مایکل را عصبانی کرد ؟
نژادپرستانی که در تمامی قسمت های سیستم نفوذ کرده اند و بر نژادپرستی جامعه دامن می زنند ؛
متعصبانی که با کج فهمی ذهن کوچک خود زیبایی ها را لگدمال و تکفیر می کنند و نفرت و زشتی و تعفن به جامعه عرضه می دارند ؛
رسانه هایی که با دست باز و بدون محدودیت از روی نژادپرستی ، کج فهمی ، تعصب و تغذیه کردن مخاطبان تشنه ئ شایعه ئ خود دست به ساختن داستان های دروغین می زنند ، آنها را پرورش می دهند و به جای حقیقت عرضه می کنند ، آن را رواج می دهند و به آن دامن می زنند ، بدون انصاف اتهامات ناروا می زنند و به چیزهایی سرک می کشند که نه به آنها و نه به مخاطبانشان ارتباطی ندارد . آنها خود مایکل را عصبانی کردند و سپس می پرسند چرا او عصبانی است ؟
" تا که رد سم اسبت گم کنند ... ترکمانا ، نعل را وارونه زن ..."
[/color][/i]
پلیسی که وظیفه اش برقراری امنیت است نه تهاجم به حریم شخصی افراد ؛
سیستم قضایی که وظیفه اش عدالت است نه تلاش برای یافتن جرمی ناکرده به هر قیمت ؛
خبرنگارانی که رسالت شان خبررسانی حقیقی و منصفانه است نه کنکاش در زندگی شخصی افراد ؛
سیستمی که پایه اش باید بر برائت افراد باشد، نه
آزار کودکان برای اعتراف گیری ناراست ؛
داد-ستان متعصب نژادپرست کج فهم ...
همه ئ آنان که با زندگی ، شخصیت و حیثیت افراد بازی می کنند ؛
همان هایی که حرف های حق مایکل برایشان بسیار تلخ بود و گران تمام شد .
حال باز همان رسانه ها دلایل مایکل را به سخره می گیرند و او را به هر چیزی که بتوانند متهم می کنند و عجیب هم نیست اگر در مقابل انتقادات مایکل این موضع را اختیار کنند و " عصبانی " باشند . آنها از مایکل عصبانی تر بودند ، چرا که بزرگ ترین سرگرمی ساز دوران ، سلطان پاپ ، آلبوم جدیدش را تماما به آنها اختصاص داده بود . و حق داشتند که عصبانی باشند . این همان چیزی است که مایکل می خواست . و به خوبی از عهده ئ آن برآمد .
درست است که سلطان دستکش براق خود را از دست در آورد و شلاقی در دست گرفت ، او بسیار عصبانی بود از حقی که به ناروا از او پایمال گشته بود . عصبانیتی که هرگز فروکش نکرد . اما
"تاریخ" خود قضاوت خواهد کرد .
نقدی که ازآهنگ Scream شده بود تلاش مایکل برای خطرناک نشان دادن فضا و موقعیت خود ،و همچنین لحن بی ادبانه بود .
هیچکس نگفت ترکیب موسیقی این آهنگ چقدر نوآورانه است و هیچکس نگفت مایکل خود بسیاری از سازها را نواخته و روی دیگری از استعداد خیره کننده خود در موسیقی را به نمایش گذاشته ، کسی از رقص زیبا و ویدئوی زیبای آن چیزی نگفت .
کسی نگفت این ویدئو انقلابی دوباره در موزیک ویدئوها برپا کردند بلکه تنها گفته شد این ویدئو به شکل غیرعاقلانه ای بسیار پرخرج و گران است . سوال اینجاست که اگر مایکل 6 میلیون برای این ویدئو خرج نمی کرد و آن را به مصرف خیریه می رساند او را به " تلاش برای ساختن یک چهره ئ نیکوکار و بشر دوست از خود " و یا " راهی برای برگرداندن آبروی از دست رفته " و یا " کشاندن کودکان به خانه ئ خود ... " متهم نمی کردند ؟!
« گاهی اوقات ، تنها کاری که می توانی انجام دهی " جیغ " کشیدن است . تو فقط می خوای اون رو از خودت بیرون بریزی . مردم باید بشنوند ، و برای خودشان تصمیم بگیرند . »(مایکل جکسون)
[/color]
رسالت خبرنگاری در وهله ئ نخست به دنبال حقیقت بودن است ، بسیاری خبرنگار جان خود را برای به دست آوردن حقیقت گذاشته اند و همه چیز خود را از دست داده اند . اما چه نامی می شود روی کسانی گذاشت که روزی کارشان بزرگ کردن افراد است و فردای همان روز اگر دیگر آن فرد باب میلشان نباشد او را به زمین خواهند زد . از روزی که مایکل
سلطان پاپ شد و به بالاترین جایگاه در موسیقی رسید ؛ تخریب او در جهت به زیر کشیدنش آغاز شد . آنها از راه رفتن او هم ایراد می گرفتند و مایکل با شکیبایی بسیار همه را تاب آورد تا جایی که دیگر نتوانست و مجبور به "
جیغ " کشیدن شد . مطمئنا مایکل خود بیشتر علاقه داشت آلبومی چون Dangerous پر از زیبایی و حرارت ارائه دهد نه آلبومی چون HIStory پر از ناراحتی و درد . اما او به روشنی مجبور بود و در حالی که می توانست راه ساده تر را انتخاب کند و از راهی که رفته بازگردد تا دوباره جزء مقربین قرار بگیرد ، اما مایکل راه بسیار سخت تر را انتخاب کرد و به شدت پای ارزش های خود ایستادگی کرد ، تا آخر .